شیگرو فوجیتا (藤田 茂 Fujita Shigeru؟)
او یک افسر پلیس بدشانس است که قبل از اینکه به خشکی برود و تشکیل خانواده بدهد در جزیره یامیجیما بزرگ شده است. قبل از وقایع
بازی، در سال ۱۹۸۶ درخواست میکند برای
بررسی شایعهٔ زنی که دیده شده در حال ویرانی جزیره است به زادگاهش بازگردد. او در هنگام سیلاب دریایی قرمز رنگ در جزیره است و گرفتار وقایع
بازی میشود. او ایچیکو را از
چنگ گروهی از شیبیتوها در کشتی برایت-وین (Bright Win) نجات میدهد و تا هنگامی که اژیر (سایرن) به صدا در می اید با اوست. بعدها ایچیکو که روحش تسخیر شده بود با
چاقو زدن به شیگرو او را به قتل میرساند که بعد از ان به عنوان یک شیبیتو زنده میشود. سرانجام او به یک یامی بیتو تبدیل میشود و ایکوکو کیفونه او را به وسیلهٔ مکوجو نابود میکند
که باعث ازادی روحش میشود.
ایچیکو یاگورا (矢倉 市子 Yagura Ichiko؟)
او یک
دختر دانش اموز ۱۴ ساله است که در مدرسه راهنمایی دولتی کامیشینو (Kameishino) حضور دارد. در سال ۱۹۸۶ او در کشتی با دوستانش در تیم تنیس مدرسه است که
در ان هنگام جسد یوری کیشیدا (Yuri Kishida) در اقیانوس پیدا میکنند و ان را از اب بیرون کشیده و به درون کشتی می اورند. سپس کشتی در سونامی عجیبی گم میشود که
دلیلش یوری است. در طول طوفان ایچیکو به درون دریا میافتد و غرق میشود، تنها برای اینکه بدنش توسط اتوشیگو (پدر شیریو و همسر "مادر") میزبانی شود. او در انبار کشتی
هوشیاری خود را به دست می اورد، هنگامی که وقایع
بازی شروع میشود و او از چنگ یگ شیبیتوی ول گرد توسط شیگرو فوجیتا رهایی مییابد. هنگام به صدا در امدن اژیر (سایرن)،
او کاملاً توسط اتوشیگو تسخیر شده و فوجیتا را با چاقو به قتل میرساند. بعد از ان او درک و حس خود را به دست می اورد و از انچه که انجام داده بسیار ناراحت و متعجب است.
ایچیکو در اطراف جزیره پریشان در حال قدم زدن است که با تاککی میساوا مواجه میشود که ایچیکو را را تهدید به کشتن میکند. او توسط ناگای نجات پیدا میکند اما بعد از ان
بلافاصله دیوانه و کاملاً تسخیر میشود و بعد از اخرین تحولش به اتوشیگو توسط ناگای نابود میشود.
شو میکامی (三上 脩 Mikami Shū؟)
او یک رمان نویس موفق است که که بیشتر برای رمان معروفش با نام «اشک زن ماهی» شهرت دارد که در نوشتن رمان از داستانهایی که در زمان
کودکی اش پدرش برای او گفته الهام
گرفته است. او در جزیره متولد و توسط پدرش ریوهی میکامی بزرگ شده است. در هنگام
کودکی او در کنار ساحل با یک زن با نام کن آی شنا شد که کن آی تحلیل و جذب زمین شد. کن
آی با خانوادهٔ میکامی صمیمی بود و شو به او خیلی نزدیک بود. او بعد از انکه پدر به قتل رسیدهٔ خود را میبیند با کن آی برای فرار از جزیره تلاش میکند زیرا گرفتار عدهای از
روستاییان بودند که قصدشان کشتن «زن جادوگر» بود. انها در حال تلاش برای فرار به درون دریا میافتند و شو توسط یک قایق که بر روی اب بود موفق به زنده ماندن میشود. به هر
حال این کار اسیب روحی و روانی به شو میزند و باعث میشود که او بینایی و حافظه اش را از دست بدهد.
سالها بعد او با سگ راهنمایش سوکاسا به جزیره یامیجیما باز میگردد و میتواند حافظه اش را به یاد بیاورد. در شروع
بازی او نیز در کشتی است و برای پیدا کردن خودش به خانهٔ
قدیمی خود جایی که پدرش به قتل رسیده باز میگردد. او از سوکاسا جدا میشود اما به سوجی آبه میپیوندد و با یکدیگر به عالم اموات میروند. در انجا او «مادر» را به مانند کن آی
میبیند و او را سفت در اغوش میگیرد و برای همیشه مفقود میشود. بعد از ان روحش به عنوان یک شبح برای درخواست کردن از سوجی و آکیکو برای ازادی روح پدرش و واگذار
کردن سوکاسا به سوجی باز میگردد. او در زندگی پس از مرگ به کن آی که خود او هم با بقایای آناکی خودکشی کرده بود میپیوندد.
کن آی (加奈江 Kanae؟)
یک تجلی از «مادر» است که برای بازکردن هفت دروازه و عالم اموات و ازاد کردن یامی بیتو فرستاده میشود. او اولین بار در سال ۱۹۷۶ هنگامی که او در ساحل دریا تحلیل رفته
ظاهر میشود و توسط شو میکامی خردسال پیدا میشود. او به عنوان یک عضو صمیمی خانواده میکامی پذیرفته شده و برای تحقق هدفش شو را به بازکردن دروازه برایش تشویق و او را
بازیچه قرار میدهد. به همین دلیل با کشتن پدرش ریوهی میکامی میخواهد کنترل کامل او را بدست بگیرد اما سونئو اوهتا (Tsuneo Ohta) این اقدام او را میبیند. او درکش را
بدست میاورد و به طور متوالی از چنگ روستایین در حال فرار است و برای رهایی به جایی امن با شو تلاش میکند. او سرانجام در کنار برج فانوس دریایی گیر میافتد اما ناگهان به
درون دریا سقوط میکند. «مادر» از مداخلهٔ روستاییان و شکست کن آی بسیار خشمگین میشود و برای محو کردن یامیجیما سیلاب عظیمی را میفرستد و این عمل باعث تا خوردن
حقیقت (هستی) میشود.
بعدها اکیکو کیوتا که یکی دیگر تجلیهای «مادر» است، سرانجام پیشی میگیرد و از طریق یک قدرت روانی خدایی وارد بدن کن آی میشود. به این حال اکیکو از طریق این کنترل و به
وسیلهٔ بقایای آناکی خودکشی میکند که به اندازهٔ کافی باعث ضعیف شدن «مادر» که مامورو و ایکوکو سعی در تشکست دادن او دارند میشود. کن آی در زندگی پس از مرگ به شو
میپیوندد، جایی که در ان همیشه میتوانند با یکدیگر باشند.
سونئو اوهتا (太田 常雄 Ōta Tsuneo؟)
او رئیس ماهیگیران جزیرهٔ یامیجیما و همچنین محافظ مراسم سوگند یاد جزیرهٔ نفرین شدهٔ آمیموتو (Amimoto) است و با
دخترش توموئه (Tomoe) زندگی میکند. در سال
۱۹۷۶ او از تحلیل شدن کن آی در ساحل جزیره خبردار شد و بخاطر شایعات و اعتقادات خود او را یک جادوگر زن خواند. در یک شب شوم او به دیگر ماهیگیران دستور داد که مراقب
کن آی باشند. او و دیگر شاهدان کن آی را با چاقویی اغشته به خون در کنار جسد خونین ریوهی میکمی دیدند. سپس او و دیگر پیروانش (همچنین
دخترش)، کن آی و شو را تا برج فانوس
دریایی دنبال کردند اما یک زمین لرزه باعث شد که به درون دریا سقوط کنند. سونئو و دستیارانش گمان میکردند که همه چیز تمام شده که ناگهان یک سونامی عظیم قرمز رنگ همهٔ انها
را غرق کرد و باعث تا خوردن زمان شد.
به دلیل تا خوردن زمان او با شیگرو فوجیتا و ایچیکو مواجه میشود. سونئو بهوش می اید اما بلافاصله میمیرد و به شیبیتو تبدیل میشود و ایچیکو و فوجیتا را دنبال میکند. بعد از ان او
به کو-یامی بیتو تبدیل میشود و مامورو ایتسوکی به وسیلهٔ شاخهٔ مکوجو او را نابود میکند.
توموئه اوهتا (太田 ともえ Ōta Tomoe؟)
او
دختر سونئو اوهتا است و مشتاق دیدن خشکی (قاره) است. او در تعقیب کردن کن آی کمک میکند و هنگامی که زمان تا میخورد یوری را با کن آی اشتباه میگیرد. او بعد از سونامی
گیج و در اطراف جزیره سرگردان است و زیورالات موی سرش را که هدیهای گرانبها و ارزشمند از طرف پدرش بود گم کرده است. بعد از انکه با یک شیبیتو ی وحشتناک و دلهره اور
مواجه میشود فرار میکند و از شدت ترس از لبهٔ یک پل به پایین سقوط کرده و میمیرد. او به عنوان یک شیبیتو زنده میشود و سرانجام به یک اوتسو-یامی بیتو تبدیل میشود که بارها
مشکل ساز و در نهایت توسط مامورو نابود میشود.
ریوکو تاگاوا (多河 柳子 Tagawa Ryūko؟)
او خواهر دوقلوی ایکوکو کیفونه و یکی دیگر از تجلیهای «مادر» است. او به عنوان یک انسان معمولی در توکیو زندکی میکند و بطریقی هدف خود را فراموش کرده است و از نام
خانوادگی مدیر رستورانی که در ان کار میکند استفاده میکند. کمی بعد او سوجی آبه را میبیند و یوری کیشیدا از راه میرسد و به سوجی توضیح میدهد که باید ریوکو را برای «
مادر» به قتل برساند. بعد از ان سوجی را برای به قتل رساندن ریوکو سرزنش میکند و او را مجبور به فرار بااکیکو کیوتا به جزیره یامیجیما میکند.
یوری کیشیدا (岸田 百合 Kishida Yuri؟)
یوری در واقع شخص واقعی است که متأسفانه شانس حضور به عنوان یک تجلی «مادر» را دارد و ان را میدزدد و هویتش را به خود گرفته است. یوری برای کنترل کردن مامورو و
بازکردن هفت دروازهٔ عالم اموات به جزیره یامیجیما سفر میکند. هنگامی که او موفق میشود او چهرهٔ واقعی خودش را نشان میدهد که باعث میشود مامورو دچار شوک و ضربهٔ
روحی شود.
هیروشی اوکیتا (沖田 宏 Okita Hiroshi؟)
اوکیتا در نیروی زمینی است که به محض سقوط به جزیره میمیرد و یوریتو ناگای که بهترین دوست یوریتو است میتواند بر غم و اندوهش غلبه کند اما سریعاً اوکیتا به عنوان یک شیبیتو
هشیار و برای کشتن یوریتو و تاککی تلاش میکند. اوکیتا بعدها به یک یامی بیتو تبدیل میشود که بارها مشکل ساز و برای کشتن تاککی و یوریتو تلاش میکند. یوریتو سرانجام یک
ترینیتروتولوئن در دهانش گذاشته و با گفتن کلمهٔ «خداحافظ» ان را منفجر و او را نابود کند.
ریوهی میکامی (三上 隆平 Mikami Ryūhei؟)
او پدر شو میکامی است که به بعد از مرگ همسرش به جزیره یامیجیما سفر کرده است. هنگامی که کن آی از راه میرسد به او گفت که شباهت شگفت انگیزی با همسرش دارد. او با
اندک تجربهای که از اومیتا تاکئوچی (پدر تامون تاکئوچی در نسخهٔ اول) داشت تحقیقاتی دربارهٔ بقایای آناکی انجام میداد. او بعداً توسط کن آیِ به ظاهر تسخیر شده به قتل میرسد که
ظاهراً برای بدست اوردن کنترل کامل شو این کار را کرده است. هنگامی که سونئو این اقدام کن آی را میبیند ریوه به یک شیبیتو تبدیل شده و سونئو را میترساند. او بعدها به یک
کو-یامی بیتو تبدیل میشود. قبل از کشف اکیکو کیوتا دربارهٔ خودش و کن آی او او توسط اکیکو به قتل میرسد.
نوریکو کیفونه (木船 倫子 Kifune Noriko؟)
او مادر ایکوکو کیفونه و معشوقهٔ فرضی ایچیرو است. در سال ۱۹۸۶ هنگامی که او ۱۴ سال داشت در کشتی برایت-وین با دوست همیشگی اش ایچیکو یاگورا در سفر بود. شایعه بود که
او با ایچیرو باردار شده اما هنگامی که بدن یوری در اقیانوس پیدا شد و به کشتی اورده شد سونامی باعث شد که او غرق شود. این همزمان بود با اعتقاداتی اهالی یامیجیما که تمام زنان
بارداری که با اب دریای یامیجیما شستشو داده شوند بچهٔ انها نفرین زده خواهد شد. نوریکو نیز در ساحل جزیره تحلیل و ناپدید شد وبه عنوان تنها بازماندهٔ گمشده گزارش داده شد.
بعدها که زمان تا خورده ثابت شد و ریوکو هرگز وجود نداشت مرگ او با کشتن ایچیرو توسط نوریکو جایگزین شده است.
سوکاسا از جیلدول (ツカサ・オブ・ジルドール Tsukasa obu Jirudōru؟)
او سگ شو از نژاد ژرمن شپرد است و برای راهنمایی شو در
بازی اقدام میکند. شو میتواند از طریق «افزایش دید» با چشمان او ببیند و راهش را پیدا کند. او بعد از مرگ شو به کمک
سوجی آبه میرود و با یکدیگر رهایی مییابند.
ایچیرو ناکاجیما (中島 一郎 Nakajima Ichirō؟)
او معشوقهٔ نوریکو کیفونه یا به عبارتی دیگر پدر بچهٔ نفرین شدهٔ نوریکو است. او توسط نوریکو بعد از اینکه ریوکو از صحنهٔ هستی محو میشود به قتل میرسد.
کویویا سودا (須田 恭也 Suda Kyōya؟)
او شخصیت اصلی
بازی سایرن است. در پایان نسخهٔ اول
بازی او در تاریکی ناپدید شد و با شمشیر مقدسش با نام هومورانجای (Homuranagi) شروع به گرفتن انتقامی خونین از
شیبیتوها کرد. در پایان این
بازی او برای ادامهٔ جهادش در مقابل دشمنان البته این بار در مقابل یامی بیتوها بازگشته است. او همچنان شمشیر درخشان خانوادهٔ کاجیرو و ارین
(Uryen) را باخود همراه دارد.
بازی آنلاین تفننی فلش من بازی آنلاین فلش من: در این بازی باید تمام نقطه های موجود در بازی را بخورید و باید سعی کنید که با محافظانی که در بازی می باشند برخورد نکنید. در صورتی که سه بار با آنها برخورد نمایید بازی را می بازید.
بازی فلش من بازی آنلاین فلش من .